۸ شهریور ۱۳۸۸

درودبر نسل دوّمی ها

امروز استکهلم در باغ بزرگ شاه (کونگس ترد گوردن) شاهد مانیفست بزرگ سیاسی ایرانیان در حمایت از حقوق انسانها و هموطنانمان در ایران بود. در حمایت از این مانیفست 13 شخصیت سرشناس سیاسی , فرهنگی, روزنامه نگار و.... چون رهبران و نمایندگان احزاب مطرح سوئد, رهبر بزرگترین مجموعه سندیکاهای کارگری, مسئول سازمان بین المللی عفو سخن راندن. همرا با این سخنرانان, بیش از پانزده هنرمند, خواننده و گروه مشهورموزیک سوئد بر روی سن بزرگ این محل به حمایت از جنبش حقوق بشر در ایران هنرنمائی کردن. به جرأت میتوان گفت که جمعیتی حدود 4000-5000 در این مانیفست باشکوه شرکت داشتند. شرکت وحمایت سوئدیها در ین روز چشمگیر بود.
برگزارکنندگان این مانیفست جهانی کس نبود بجز جوانان نسل دوّمی ایرانیان ساکن سوئد. جوانانی که یا در سنین کودکی بهمراه خانواده شان به سوئد مهاجرت کرده ویا در همینجا متولد شده اند. جوانانی که نه مثل ما دمکراسی وآزادی را از کتابها ویا وابستگی های ایده لوژی آموخته باشند بلکه با وجود خود تجربه, آموزش وتربیت شده اند. یکسان بودن ارزش همه انسانها, آزادی اندیشه , گفتار, مذهب واعتقاد به باورهای انسانی و حقوق بشر به معنای حقیقی خود عامل اصلی اتحاد و حرکت موفق آمیزی است که این جوانان آغاز کرده اند. درود بر این جوانان که نه مثل نسل من مبارزه را در نثار کردن شعارهای مرگ بر چپ و راست, بلکه با باور داشتن بر قابلیت های خو,د با آشنائی و استفاده از امکانات موجود و کانال های ارتباطی خود در جهانی کردن این جنبش آزادیخواهی مردم و بخصوص جوانان ایران گام بر میدارند.
معروف است که میگیند " جنبشی که جوانگرائی نکند تشیع جنازه خود را خواهد دید". خیلی پیش از اینها نسل مسخ شده واز نفس افتاده من میباید کلاه خود به احترام این جنبش جوان از سر بر میداشت و فروتنانه بر توان و نیروی این نسل, در پیشبرد جنبش دمکراسی خواهی و احقاق حقوق انسانها سربه تعظیم میبرد.
اگر میخواهی شرمسار تاریخ نباشی پس صادقانه وبدون هیچ شرطی حامی حرکت این جوانان باش, چرا که آینده ازآن اینهاست.


۳۱ مرداد ۱۳۸۸

ما حق نداریم


سال هاست

نان خشکی ها

از محله‌ی ما نمی گذرند

زیرا از نانِ خالی این همه سفره

چیزی برای پرندگان حتی باقی نمی ماند،

فقط می ماند بعضی شب ها که پدر

دستِ خالی به خانه برمی گردد .

هر وقت پدردستِ خالی به خانه برمی گردد

من می فهمم پنهانی دارد با خودش چه می گوید،
همه چیز گران شده است ...

قند، چای، نان، چراغ، چه کنم، زهرمار ...

همه چیز گران شده است.

و من هر شب آرزو می کنم ای کاش صمد بهرنگی زنده بود

هنوز هنوز ماهیِ سیاهِ کوچولوبه دریا نرسیده بود.

و من هر شب خواب می بینم

دست هایم دارند بزرگ می شوند:

خشت، کوره، آجرسنگ، بیجه، محمد!

زورم به هیچ کدام نمی رسد
آجرِ همه‌ی برج های جهان

از خواب و خاکسترِ من است

زورم به هیچ کدام نمی رسد

من باید بزرگ شوم

من مجبورم بزرگ شوم.

ما حق نداریم گرسنه شویم

ما حق نداریم حرف بزنیم

ما حق نداریم سرما بخوریم

ما نان نداریم خانه نداریم پناه نداریم
شناسنامه نداریم

شب نداریم

روز نداریم

رویا نداریم

اینجا ما هر چه داشته فروخته‌ایم

جز گنجِ بزرگِ پنهانی

که پدر به آن شرف می گوید

اسمم شرف است

پسر زارعبدالله

از پیاده‌های پاک دشتِ ورامین‌ام

از پیاده‌های پاک دشتِ بَم، بامیان، کرج، کوفه، آسیا
و ما حق نداریم بمیریم

کَفن و دَفنِ درماندگان گران است

مزار و مجلس و گریه گران است

ما اشتباه به دنیا آمده‌ایم

دنیاجای دزدانِ بی شرفی‌ست

که پرندگان را برای مٌردن

از قفس آزاد می کنند.


از مجموعه شعر «یوماآنادا ، فاخته باید بخواند ، مهم نیست که نصف شب است»

۲۵ مرداد ۱۳۸۸

سی ویک سال پیش

سی ویکسال پیش شهری در ماتم نشست. چشمها پر اشک ، تن ها سیاهپوش ، قلبها ماتم زده، راهی گورستان شهر ، چه پای پیاده ویا سوار بر خودروهای راهی. چرا که هر کس در این شهر، عزیزی را در شب پیشش از دست داده بود.پدری، مادری، فرزندی یا فرزندانی، دوستی ویا دوستانی. هیچکس نبود که براین داغ ننشسته باشد. شهرخموش و درغم فرورفت . مغازهها بسته، ادارات تعطیل، تاکسی ها و اتوبوسها رایگان در تردد به گورستان .
این آغاز یک داستان و قصه نیست. ای شرح حال مردم شهری است که 28 مرداد 1357 بیش از پانصد نفر از ساکنانش در یک مکان و دریک زمان در آتش سوزانده شدند.

این مکان و شهر کجاست؟
سینما رکس آبادان.
کمتر جنازه ای شناسائی شد. همه با امید به یافتن عزیز خود در میان سوختگان سرگردان بودن. وچه زود امیدها به یأس گرائید. گوری بزرگ همه این عزیزان را در خود نهفت.
هنوز بعد از سپری شدن این همه سال، آن چهره محجوب و لبخند صمیمانه. آن صداقت وپاکی دوستانه دوست دیرینه خوبم سینا را بیاد دارم. من هنوز چهره غمزده ومبهوت دوستم کوروش را که مادر ، برادر و همسرش ،دو خواهر و فرزند کوچک خواهرش را در این فاجعه از دست داد بخاطر دارم. مطمئنم که من تنها نیستم و خاطره تلخ این جنایت را هیچیک از مردم آبادان از یاد نبرده.

اینکه این جنایت بدست گروهای اسللمی آبادان و به رهبری رشیدیان و کیاوش دبیران دبیرستانهای همان شهر وبا حمایت و پشتیبانی ملایانی چون مکّی و طاهری و خادم ومنتظری وبجرم اینکه چرا آبادانیه وشرکت نفتی ها هنوز علیه شاه حرکت نکرده اند بر همه واضح وعریان است. جنایتی به فجیع ترین شکل بر علیه مردمی عادی بدست دژخیمانی که حتی هنوز بر اریکه قدرت سوار نبودن.
حسین تکبعلی زاده تنها بازمانده مأمور اجرای این جنایت دو سال بعد، برای سرپوش گذاشتن وسکوت او و ترس از افشای بیشتر او از عاملین اصلی پشت پرده این جنایت اعدام شد. مردم این شهر با گلباران کردن مزار حسین تکبعلی زاده که جوانی بیکار و معتاد بود با قاطعیت نشان دادن که نه اون قاتل است بل خود او نیز قربانی این دسیسه مذهبیون بود.

یادشان جاودان باد.










۱۴ مرداد ۱۳۸۸

آزادی

با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی باز
حمله میکند دائم بر بنای آزادی
شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند درفنای آزادی

«فرخی یزدی»


۱۳ مرداد ۱۳۸۸



یاد شهدای فجیع ترین جنایت بشری در ایران گرامی باد



21 سال از فجیع ترین جنایت بشری درتاریخ ایران میگذرد. جنایتی که بدستورخمینی جلاد و بدست وارثان جهل وتباهی صورت گرفت. هزاران هزار جوانان این دیار در نادادگاه های قرون وسطائی در محاکمات دقیقه ای به جوخه های اعدام فرستاده شدن.
برآن بودم تا بیاد این آزادگان چند سطری در حد توانائیم بنویسم تا اینکه به یادداشتی از مسعود نقره کار برخوردم. یادداشتی زیبا که یاد این دلاوران عزیز را با یادآوری سند وحشیگری این جنایتکاران بنکو گرامی داشته است. این مقاله را میتوانید در اینجا بخوانید.




دیگه چه خبر؟

باز دو روز ما از شهر رفتیم بیرون ، کُلی اینها گرد و خاک بپا کردن. یهو صد نفر را مثلا" محاکمه کردن، برنامه های صداوسیما خوب شد وکُلی شوهای تلویزونی راه انداختند، مراسم تنقیه رئیس جمهور را یواشکی راه انداختن و خیلی ها هم بدون گواهی پزشکی غیبت کردن. این بیچاره ها کم پرونده شون سیاه بود که این غیبت غیرموجه هم اومدش روش. بعد نیا یید بگید چرا این ریًیس جمهور رشید مارا «به سقف چسبوند» چون گفته این کار را میکنه.

بابا چرا میگید این رژیم آخوندی بی دانش ونامردمی ایه. اولا" تونست درعرض پنجاه روز ممد تپل ابطحی را هیجده کیلو لاغر کنه ، نتنها بدون زجر گرسنگی رژیم غذایی بلکه در یک باغ با صفا گذاشتن وبا انواع و اقسام اغذیجات و اشربه جات ازشون پذیزایی کردن . حالا هر چه محقق پزشکیه تو سر خودش بزنه و روشهای لاغری بدرد نخورابداع کنه.ایکاش سری بعدی ما را ببرن تا با این روش چند کیلویی کم کنم،وگر نه هیچکدوم از این روشهای مرسوم که کمکی بما نکرد. دیگه هم لطفا" نگید که بفکر مردم نیستن. اون روزی که ممد ابطحی بمیره (البته بمرگ کاملا طبیعی) همین هیجده کیلو وزن از دست داده چقدر کار تابوت کشون را راحت میکنه.

تنها ایرادی که به این حکومت آخوندی میشه گرفت اینه که خیلی بخیل وکم فروشن. اینها که میتونن درعرض پنجاه روز کاری کنن که دو تا ازبزرگترین تئوریسین های جناح دیگه به قول خودشون «به درک و وآگای بالائی برسن وصراحت کلام پیدا کنن» چرا این متٌد شون را به همه ملت بسط نمیدن وخیال ملت ودنیا را راحت نمیکنن. لعنت بر محتکر.

بارها خودم شنیدوم ازما اوبادانیها ایراد میگیرن که چِرا ما تِکون نمیخوریم اُو کاری نمیکونیم. مو اولش نمیخاستُم چِیزی بِگُم ولی حالا که مجبورم کردین میگُم که مدیونتون نباشُم. اولا" ما نصفمون خارجه اؤ دارَن هر روز تضاهرات وافشاگری میکُنن تا خارجی هم بفهمن که تو ایران چِه بِلبِشوئی. دویما" نصف دیگه مون هم که از جنگ تا حالا تو همه ایران پخشیم اؤ داریم مردم را روشن میکیم اؤ خط میدیم که دَخل ملاها را دربِیارن. اؤو بقیه مون هم تو اوبادان موندیم بری اینه که وقتش که بشه لوله های نفتُ ببندیم اؤ تیر خلاصکوِؤ به ملاها بزنیم. حالا دیدین ما تا کجاش فکر کِردیم . دمِمون گرم.

بايگانی وبلاگ

search