۱۱ بهمن ۱۳۸۸

به کجای کار رسیدیم؟

چندی پیش سناریوی چهار پرده ای جنبش مردمی ایران را که مینوشتم اعتقادم بر این بود که بزودی اشخاص به اصطلاح "اپوزیسیون" داخلی ماهیت واقعی خود را رو خواهند کرد. این چیزی ست که امروز در جریان ست و به پایان پرده سوم ما را نزدیکتر کرده. دوباره خوانی این پرده و تطابق آن با حرکتهای یکماهه اخیررژیم گواه این مدعاست.
موسوی بعد از اون بیانیه کذ ایی به استراحت رفت و ساکت شد. این آغاز جدا کردن راهش از مردم بود. چرا که نابودی رژیم اون را هم که هویتش را از این رژیم دارد نابود خواهد کرد. این حرکت بزرگ نه تنها سردمداران خون وجنایت را به هراس و سرگیجگی انداخت بلکه این "ناجیان" رژیم را هم به دلهره انداخت. از سوی دیگر کروبی که لقب دیوانه خودزن رااز من گرفت بعد از شلیک تیر در قزوین سکوت کرد وبعداز مدتی با دادن چراغ سبز به خودکامگان راهش را ازمردم شوریده جدا رد. اول تایید احمدی نژاد وبعد با گفتن اینکه اگرموجودیت رژیم درخطر افتد با پیوستن به خامنه ای یک جبهه واحد مقابل مردم خواهند ساخت , گور خود را چهارچنگولی کند. توجیهات بعدیش چیزی جز مشتی اراجیف نیست.
اما دراین بهبوبه علی چلاق قدری شاخ وشونه کشید و احمدی نژاد که به گوشه ای گذاشته بودنش ظاهر شد . سفرهای استانیش را از سر گرفت وسخنرانی پشت سخنرانی را آغاز کرد. یک اشتباه کوچیک که رخ داد زمانی بود که یزدی تکروی کرد وپا رو دمب رفسنجانی گذاشت که اون هم خیلی سریع راست ورو شد . آخه این جز برنامه تدوین شده نبود ودر نامه خاتمی به علی گدا مطرح نشده بود.
باید اقرار کنم که این رژیم در یکدست کردن خود در مقابل مردم تا حدودی موفق بوده و اگر موسوی هنوزبله آخر را علنی به علی گدا نداده نه این خاطره که در جبهه مردم ایستاده وخواهد ایستاد بلکه از جهت گرفتن تضمین برای امتیازاتیست که دارودسته خامنه ای به این جناح داده.
بنا بر ماهیت و جایگاه این جریان به اصطلاح اپوزیسیون اینکه تا آخر اینها با مردم نخواهند ماند روشن بود. اما نکته مثبت حضور جناح موسوی در کنار مردم نقش محوری آنها در این حرکت بود. علیرغم اینکه شعارهای مردم خیلی رادیکالتر از گفته های موسوی بود. و همین هم دلیل همان ترسی است که گریبانگیرشان شده.
با کنارکشیدن موسوی و کروبی از مردم واز بین رفتن نقش محوری آنها در ایجاد تجمع ها ، جنبش مردم را در زمان کنونی آسیب پذیرخواهد کرد. رژیم به این مسئله خوب آگاهست وحرکات وعملکردهای خود را هم در این راستا قرار داده.
عده ای براین معتقدن که رهبران این جنبش مردم وبخصوص جوانان هستند. من این ادعا رافقط یک شعارمیبینم. مردم نیروی محرک این جنبش اند ولی برای تداوم وحرکت بجلوی آن به برنامه ریزی اهداف باید مسلح شد. بحث بر سر یک شخص ,یک حزب ویا یک اندیشه وایده لوژی سیاسی در نقش رهبری نیست بلکه شورایی منسجم برخاسته از بطن همین مردم در جهت استقرار همین خواسته های مردم است.
این که چطورو چگونه این محوریت را باید ایجاد کرد جواب ساده ای نخواهد بود . حداقل برای من, ولی به این اصل اعتقاد کامل دارم که راه حل آن نه ازاندیشه های تئوری پردازان خارجه نشین بلکه از درون همین جنبش باید بیرون بیاید.

۲۹ دی ۱۳۸۸


اگريک با يک برابربود

شعری زیبا از:
زنده ياد خسرو گلسرخي

* *

معلم پای تخته داد ميزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زير پوششی از گرد پنهان بود

ولی آخر کلاسيها
لواشک بين خود تقسيم می کردند
وآن يکی در گوشه‌ای ديگر «جوانان» را ورق می زد

برای اينکه بيخود های‌و هو می کرد و با آن شور بی‌پايان
تساويهای جبری را نشان می‌داد
با خطی ناخوانا بروی تخته‌ای کز ظلمتی تاريک
غمگين بود

تساوی را چنين بنوشت : يک با يک برابر است

از ميان جمع شاگردان يکی‌برخاست

هميشه ... يک نفر بايد بپاخيزد

به آرامی سخن سر داد

تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچه‌ها ناگه به يک سو خيره گشت و
معلم مات بر جا ماند

و او پرسيد : اگر يک فرد انسان، واحد يک بود
آيا يک با يک برابر بود؟

سکوت مدهشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگين فرياد زد آری برابر بود

و او با پوزخندی گفت
اگر يک فرد انسان واحد يک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پايين بود؟
اگر يک فرد انسان واحد يک بود
آنکه صورت نقره گون، چون قرص مه می‌داشت بالا بود
وآن سيه چرده که می ناليد پايين بود؟
اگر يک فرد انسان واحد يک بود
اين تساوی زير و رو می شد
حال می‌پرسم يک اگر با يک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گرديد؟
يا چه‌کس ديوار چين‌ها را بنا می‌کرد؟
يک اگر با يک برابر بود
پس که پشتش زير بار فقر خم می‌گشت؟
يا که زير ضربه شلاق له می‌گشت؟
یک اگر با يک برابر بود
پس چه‌کس آزادگان را در قفس می‌کرد؟

معلم ناله‌آسا گفت :
بچه‌ها در جزوه‌های خويش بنويسيد
...یک با یک برابر نیست

۱۱ دی ۱۳۸۸

نمایش جنبش مردم ایران

پرده اول: کودتای انتخاباتی .
نویسنده جنتی و یزدی، کارگردان بیت رهبری، تدارکات سپاه پاسداران ، نقش اول احمدی نژاد.

پرده دوم : مقاومت.
نویسنده اصلاح طلبان، کارگردانان موسوی و کروبی ، تدارکات فیس بوک، تویتر، ... بازیگران ملت مبارز ایران
و پرده دوم به آنجا تمام شد که بازیگران پرده دوم کارگردانان را به کناری زده و با منسجم کردن جنبش خود، آخرین سکانس را به خواست و هدف خود خود تغییر دادند.
چنین حادثه ای سرمایه گزاران این نمایشنامه را بر آن داشت تا با نوشتن پرده سوم درحفظ موقعیت خویش با فرستادن بخشی از بازیگران به خانه هایشان و کم کردن هزینه ها وکنترل بیشتر بر باقیمانده گان بازیگران به اجرا دربیاورند.

پرده سوم : سازش
نویسنده هاشمی رفسنجانی .کارگردان اصول گرایان. تدارکات بیت رهبری. بازیگران موسوی در نقش خیرخواه دانا، کروبی دیوانه خودزن، شورای مصلحت در نقش شورای صلح، جنتی، مصباح یزدی وامثالهم در نقش مخالفین با ناز و غمزه ، سپاه پاسداران واطلاعات در نقش نیروهای حافظ سازش و دولت احمدی نژاد مطیع و فرمانبر قوه های قضائی و مجلس.
تماشاگران: مردم مبازر وآزادیخواه ایران.
درآغاز این پرده موسوی بیانیه ای بی خاصیت صادر میکند که در آن خط و مش یک آتش بس را بدون هیچ تضمین اجرایی پیشنهاد میدهد. بلافاصله نیروهای کودتاگر ساز مخالفت را مبزنند ودر نماز جمعه خواستار اشد مجازات مردم قیامگر را میکنن. نیروهای میانی فرصت طلب از پیشنهاد موسوی استقبال میکنن واز رهیر تقاضای عاجزانه میکنن تا این به اصطلاح آشتی ملی را برپا دارد. رهبر مدتی سکوت خواهد کرد تا این حمایتها بیشتر شود. اما جمعه ها علمای اسلام وبخشی از به اصطلاح روشنفکران اسلام اسرار ورزند. در نهایت وقبل از بزرگداشت چهلم منتظری بالاخره رهبر جام زهر را نوشیده وبا اگر واما هایی میپذیرد. احمدی نژاد تا این لحظه سکوت کردهبود به میدان مییآید وآمادگی خود را در اجرای فرامین رهبر اعلام میدارد.
از آنجایی که رهبر قدمی از حمایت خود از دولت کودتا عقب نخواهد نشست پس دولت احمدی نژاد باقی خواهد ماند. اصلاح طلبان به شرط نشان دادن خواست اجرای بخشی از مفاد پیشنهادی موسوی ( دقت شود ، خواست اجرا ونه تضمین اجرا طبقآنچه خود موسوی خواستار است ) دولت کودتا مشروعیت حکومتی پیدا خواهد کرد. باقیماندگان عنصرهای حکومتی بعد از بدنامی حذف خواهند شدو به این امید که شاید بخش وسیعی از مردم را به خانه هایشان برگردانند وصباحی بیشتر رژیم را نگهدارند.
ولی مردم ایران این پایان را برای این نمایشنامه دوست نخواهند داشت و خود سناریو پرده چهارم را خواهند نوشت.

پرده چهارم: نابود باد سازشکار
نویسنده ،کارگردان،بازیگر مردم بپا خواسته وآزادیخواه ایران . تدارکات: فیس بوک، تویتر حمایتهای افکار جهانی .
مردم دوباره به خیابانها باز خواهند گشت و جهت یادآوری به این کفتارصفتان خشک مغز دوباره فریاد خواهند زد " موسوی بهانه ست ، کلّ رژیم نشانه ست". وبخاطر اینکه باز به این دیوصفتان بفهمانند که حقوق انسانی آنها قابل معامله نیست بلندتر ورساتر فریاد خواهند زد "نابود باد سازشکار"

Show must go on

بايگانی وبلاگ

search